گفتوگوها
ترنس مالیک
چرا هنوز به برسون و تارکوفسکی مثل دهههای پیش نگاه میکنیم؟
گفتوگو با بابک کریمی دربارهی کتاب «ترنس مالیک: مجموعه مقالات»
این گفتوگو اولینبار 3 آذر 1398 در «ایبنا» منتشر شده است
چه شد که اینبار به سراغ گردآوری کتابی دربارهی ترنس مالیک رفتید؟
این کتاب در ادامهی کتابهایی همچون «بلا تار: مجموعه مقالات»، «بلا تار به روایت بلا تار و همکارانش»، «هو شیائو-شیِن: مجموعه مقالات» و «هو شیائو-شیِن به روایت هو شیائو-شیِن و همکارانش» تدوین شده است. از همان ابتدای کار، تصمیم گرفتیم برای چند سینماگر شاخص معاصر، که مورد علاقهی بخشی از دوستاران سینما و سینهفیلها در ایراناند و دائماً از آنها صحبت به میان میآید، اما متنهای زیادی دربارهی آنها، و از خودِ آنها، منتشر نشده است، چند کتاب در قالب مجموعه مقاله کار کنیم.
آشنایی بیشتر مخاطبان ایرانی با ترنس مالیک به سال 2011 و فیلم «درخت زندگی» او برمیگردد. آن زمان بود که دربارهی این فیلم و فیلمساز مطالبی به رشتهی تحریر درآمدند یا ترجمه شدند. از همان موقع، مالیک بدل به فیلمسازی شد که پیگیری آثارش و خواندن دربارهی آنها مسئله شد. بنابراین، باید کاری انجام میشد – البته در ابتدای کار هستیم.
کتاب «ترنس مالیک: مجموعه مقالات» شامل مجموعه نوشتههایی دربارهی آثار و زندگی این هنرمند است. چه شد که به انتخاب این مقالات رسیدید؟
باید بگویم که گردآوری مجموعه مقالاتی دربارهی ترنس مالیک، به دلیل حجم بالای مطالب و کتابهایی که دربارهاش نوشته شدهاند، کار دشواری بود. و نکتهی مهمتر اینکه همیشه باید حواسمان باشد که بسیاری از این مطالب و کتابها برای مخاطبی نوشته شدهاند متفاوت از مخاطب امروز نوشتار سینمایی در ایران. باید دائماً با این سؤال درگیر بود که چه مطلبی میتواند نسبتی با اکنونیت ما داشته باشد و چه دلیلهایی برای انتخاب آن وجود دارند. مثلاً نگاه کنیم به چینش مقالات کتاب مد نظرمان. دو نوشتهی اول دربردارندهی بسیاری اطلاعات تاریخی، جغرافیایی، سیاسی و فرهنگی زمانهی ساختهشدن فیلم «بدلندز» هستند که مخاطبِ کمتر آشنا با این مسائل و زمینههایی که «بدلندز» از آنها سر برآورده نیاز به دانستنشان دارد. یا دو مقالهی بعدی که از اولین واکنشها و اقبالها به سینمای مالیک و فیلم «روزهای بهشت» هستند که دو تحلیلگر در دو سنت نوشتاری متفاوت آنها را نوشتهاند. همنشینی این دو متن میتواند پیشنهادهایی برای مواجهه با سینمای مالیک دربر داشته باشد. و برای نمونهای دیگر میتوان به دو جستاری که دربارهی «درخت زندگی» در کتاب، از میان چندینوچند مطلب موجود دربارهی این فیلم، آمدهاند اشاره کرد که مواجههای یکسر دیگرگون را پیش روی ما میگذارند. در قدم بعدی پرسش این است که نویسنده و تحلیلگر ایرانی چطور به این سینما و سینماگر مینگرد؟ ما، در اینجای جهان که نشستهایم به دیدن فیلمی از مالیک، چه میتوانیم دربارهی او بگوییم و کدام وجوه از این فیلمها برایمان بارزترند؟ برای همین است که همیشه از نظر ما تألیف رکنی اساسی بوده و در این کتاب هم سه جستار تألیفی آمده است. بحث دربارهی تکتک مطالب کتاب از حوصلهی این گفتوگو خارج است و به ذکر همین چند نمونه اکتفا میکنم.
رویکرد شما در انتخاب مقالات چگونه بود؟
پاسخ این پرسش به شکلی در پاسخ به پرسش قبلی ذکر شد: هر کدام از این مقالات چه نسبتی با ما دارند و چه پیشنهادهایی برای ما در مواجهه با مالیک.
برای خواندن این اثر باید فیلمها را دید؟ یا بعد از خواندن آن نیز میتوان سراغ فیلمها رفت؟
طبعاً اگر بخواهید همراهی بیشتری با کتاب داشته باشید و مقالات را دقیقتر بخوانید بهتر است فیلمها را دوره کنید که جزئیات آنها در ذهنتان باشند. بعضی از مقالات، همچون نوشتهی جیکاب لی دربارهی فیلم «خط باریک قرمز»، یکسر با جزئیات فیلم درگیرند و نمیتوان برای فهم دقیق متن صرفاً به حافظه اکتفا کرد. اما بخش دوم کتاب،که دربردارندهی چهار گفتوگو است، میتواند قبل از دیدن فیلمی که دربارهی آن هستند، یعنی «بدلندز»، خوانده شوند.
در پایان، اگر حرفی درباره ترنس مالیک و این کتاب هست لطفاً بفرمایید.
شاید بد نباشد به این نکته اشاره کنم که پرداختن به هر سینمایی برای ما، باز هم تأکید میکنم که در امروزِ ایران، در رویکردی چندصدایی معنا پیدا میکند. یعنی اینکه صداهای مختلفی از نویسندگان مختلف دربارهی یک موضوع واحد انعکاس پیدا کنند که نخواهیم با نظر به دیدگاه یک نویسندهی خاص پروندهی یک فیلمساز را ببندیم. دلیل این رویکرد هم از پیشینهی پرداختن به بعضی فیلمسازان در مطبوعات و کتابهای سینماییِ تاریخ خودمان میآید (چه شد که هنوز به سینماگرانی همچون برسون و تارکوفسکی همانطور نگاه میکنیم که در دهههای پیش نگاه میکردیم؟ این تلقی ریشه در کجا دوانده؟ و چرا این فیلمسازان به چنین جایگاهی در سلیقهی ما رسیدهاند؟).